دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

دینا مهربون بابا

در آستانه نوروز 92

بعد از جشن سه ماهه اول تقریبا از اوایل بهمن ماه مربی مهد دینا جون از عید و نوروز و مراسم سال نو براشون می گفت و شعرهای جشن نوروزشون رو آموزش می داد . از همون موقع هر روز دینا جون میگفت مامان کی خونه تکونی میکنی اگه شروع نکنی کارات میمونه دم عید وقت کم میاری نمی دونم این حرفا رو از کسی شنیده بود یا خودش می گفت که خلاصه انقدر هر روز گفت که من هم به ذوق اومدم و خونه تکونی رو زودتر از هر سال شروع کردم و تقریبا اول اسفند هم فرشا رو دادیم قالی شویی و خونه تکونیمونم تموم شد و مشغول کارای دیگه شدیم چند روز قبل هم به مناسبت نوروز رفتیم آرایشگاه و دینا جونو از دست موهای بلندش راحت کردیم و کلی تغییر و تحول ایجاد کردیم . اصلا موی بلند دوست نداره و واقع...
30 اسفند 1391

آخرین برف

دو هفته مونده بود به سال جدید بعد از چند روز هوای بهاری  یک شب هوا سرد شد و شروع به باریدن کرد صبح که از خواب بیدار شدیم همه جا سفید شده بود و همچنان آسمان می بارید و اونقدر بارید که همه جا تعطیل شد من و دینا جونم که عاشق برف بازی اینبار شال و کلاه کردیم و رفتیم توی پارک نزدیک خونه وکلی برف بازی کردیم و یک آدم برفی کوچلو هم ساختیم. طبیعت زمستانی پارک ...
30 اسفند 1391

سوغاتی

بهمن ماه امسال مامانجی و عمه مریم به همراه خونواده عمو بابایی رفته بودند قشم و مثل همیشه سوغاتیای خوبی برامون آوردند دستشون درد نکنه که به یاد ما هم بودند. خوردنی و پوشیدنی از بین میره ولی عکسشون میمونه برای یادگاری میزارم. ...
30 اسفند 1391

تقویم تاریخ

امروز ٢٤ اسفند ١٣٩١ مصادف با ٢ جمادی الاولی ١٤٣٤  و ١٤ مارس ٢٠١٣ است .نه سال قبل در چنین روزی ٢٤ اسفند ١٣٨٢ برابر با هفتم صفر ١٤٢٥ در سالروز ولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در یک عصر کاملا بارانی مامان لیلا و بابا حمید در حرم امام رضا علیه السلام به عقد هم درامدند و ازدواج کردند و در روزهای پایانی سال ٨٢ به زندگی مجردی خود پایان دادند تا با آمدن سال جدید زندگی جدید و تازه ای را آغازکنند  . سالروز ازدواجمان مبارک.   مهربانم با وجود تو مرا به الماس ستارگان نیازی نیست تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی.   ...
24 اسفند 1391

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد

پاییز و زمستان امسال خیلی دچار سرماخوردگی شدی از خفیف و متوسط تا شدید . میگن چون سال اولیه که به مهد میری و بدنت ضعیفه زود به زود مریض میشی نمی دونم تا چقدر این مطلب درسته ولی از بس دکتر رفتیم یک دفتر چه بیمه رو تموم کردی ,به غیر از پزشک متخصص کودکان به تخصصهای دیگه هم سر زدیم چند وقت پیش توی مهد برای تنبلی چشم معاینه شدی که گفتند مشکوکی برای همین بردمت پیش متخصص چشم و یک بررسی کامل از چشمت انجام شد دکتر توی چشمت قطره ریخت تا ته چشمت رو هم ببینه و نمره چشمت رو تعیین کنه برای همین مردمک چشمت باز و بزرگ شده بود که تا دوروزکوچیک نمی شد و همین هم باعث نگرانی شده بود که البته کم کم خوب شد و چشمای قشنگت سالم بود هنوز یک هفته از دکتر چشم...
23 اسفند 1391

چند ماجرا

چند وقت پیش یک روز عصر خاله فریده و دختر خاله سحر جون باتفاق پسر خاله آقا یاسر که تعطیلات پایان ترمش رو می گذروند و از شاهرود برگشته بود برای احوال پرسی به خونه ما اومدند(با تشکر از یاسر جان که به فکر خالش هم هست واقعا احساس خاله بودن کردم) سحر و یاسر جان با افتخار آقا و خانم مهندس برای اینکه ما خواهرا گرم صحبت بشیم با دینا جون رفتند توی اتاقش تا سرش رو گرم کنند بعد از مدتی رفتم ببینم چکار می کنند دیدم در حالیکه مهندسامون روی تخت نشستند دخملی صندلیش رو گذاشته روبروی اونها و براشون حرف می زنه وقتی منو دیدن سحر جان گفت خاله دینا گم شده بوده ؟ فهمیدم که دینا جون مشغول تعریف کردن ماجراهاییه که براش اتفاق افتاده و داره سر دختر خاله و پسر خاله رو...
21 اسفند 1391

ما اومدیم

سلام باز هم داستان همیشگی قطع اینترنت. از امروز اینترنتمون وصل شد و باز دوباره نوشتن رو شروع می کنم . الان هوا خیلی سرد شده و برف سنگینی باریده , مدتی هوا خیلی خوب شده بود اونقدر بهاری بود که درختهای زردالو جلوی خونه جوانه زده بود و حتی بعضی ازشکوفه هاش هم باز شده بود نمی دونم دوباره پر شکوفه میشه یا نه . برف و بارون هم نعمته خدایا شکرت.
18 اسفند 1391

آخ جون عروسی

شب جمعه مراسم شب چله دختر خاله شیما بود که چند ماهیه با آقا رامین عقد کردند خاله ثریا (مامان عروس خانم) خیلی زحمت کشیده بود و منوی شب چله رو خودش توی خونه تهیه کرده بود و البته با دسرها و کیک کدو حلوایی خاله فریده میز عصرونه خیلی خوشمزه تر به نظر می رسید جای دختر خاله شیرین هم خالی خیلی خوش گذشت. صبح جمعه هم مراسم عقد کنون پسر خاله محترم آقا رضا بود که رفتیم حرم و شب هم مهمان خونه عروس خانم بودیم انشاالله مبارک باشه. . کیک جشن آقا رضا و سعیده خانم ...
2 بهمن 1391

به مناسبت آخر صفر

رحلت پیامبر صلی الله وعلیه وآله وشهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد. سخنانی از امام هشتم امام رئوف امام رضا امام مهربانیها علیه اسلام: نام کتاب: سخنان گهربار حضرت امام علی بن موسی الرضا به انضمام سخنانی از حضرت امام موسی الکاظم و حضرت امام محمد التقی عیهم آلاف التحیته و الثنا تولد:١١ ذیقعده ١٤٨هجری      شهادت:آخر صفر ٢٠٣ هجری *بکوشید اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسیم شود: ١.قسمی مخصوص به عبادت و راز و نیاز با پروردگار ٢.ساعاتی برای تامین امور زندگی٣.بخشی صرف معاشرت با دوستان مورد اعتمادیکه عیبهایتان را بی شایبه به شما بازگویند و باطنا نیز دوستی م...
27 دی 1391