دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دینا مهربون بابا

جشن در جشن

1390/11/18 20:35
نویسنده : مامان لیلا
1,034 بازدید
اشتراک گذاری

ماه ذیحجه به خاطر اعیاد بزرگ قربان و غدیر برگزاری جشن و شادی زیاده .اول از همه ظهر عید غدیر طبق سنوات گذشتهمهمان داماد عمو مامان که سید هستند بودیم هم ناهار خوردیم خوشمزهو هم عیدی گرفتیم تشویقو هم با فامیل دید و بازدید کردیم البته دینا جون هم عیدی گرفتمژه. روز بعد به دعوت خاله فریده همراه با مامانجی رفتیمجشن که به مناسبت عید غدیر برگزار شده بود مولودی خوندند,خطبه های غدیر خونده شد ومسابقه برگزار کردند و دختر گلم هم قرار بود شعر بچه شیعه رو که حفظ کرده بود بخونهاز اول تا اخر همش می گفتی کی نوبت من میشهمنتظرولی چون برنامه هاشون زیاد بود وقت نشدوقت تمام ولی خاله فریده هدیه ای برات تهیه کرده بودند که وقتی شعرت رو خوندی بهتجایزه بدنتشویقاز اخر وقتی جایزه رو گرفتی خیلی خوشحال شدی خندهمی خواستیم بازش کنی ببینیم چیهسوال ولی نگذاشتی می گفتی صبر می کنم خونه بازش میکنم متفکراخه خاله جون بهت گفتن شکستنی مواظبش باش و شماهم جعبه رو محکم توی بغلت گرفته بودی و مراقب بودی استرسدست خاله جون با لیوان قشنگش درد نکنههورا.دو روز بعد هم ولیمه عمه و دختر عمو مامان که از حج برگشته بودند دعوت بودیم (حجشون قبول) و در اخر ماه ذیحجه هم جشن عروسی دختر خاله دینا جان شیرین خانم یکی از سریعترین ازدواجها یی که در کتاب رکوردهای گینس میشه ثبتش کرد اخه توی یک هفته هم مراسم عقد و نامزدی و هم جشن عروسی و پاتختی برگزارشد تعجبو به سلامتی عروس و داماد رفتند خونه بخت انشاالله هر کجا هستند خوشبخت و عاقبت بخیر باشند(عازم خارج از کشور)بای بایو دینا جون ما باز هم دوست داشتند لباس عروس بپوشند البته این دفعه با یک تغییر جزئی در لباس عروسش باز هم لباسشو پوشید فکر نمی کنم برای عروسی بعدی دیگه تنش بشهاخه تنگ شده.جیگر طلای مامان انشاالله همیشه به عروسی و شاد باشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)