دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

دینا مهربون بابا

اغاز سخن

1390/9/3 20:52
نویسنده : مامان لیلا
659 بازدید
اشتراک گذاری

از حدود یکسال و دو ماهه که بودی کم کم شروع به حرف زدن کردی . بابا رو زودتر از ماما یاد گرفتی . به بیرون رفتن میگفتی د د. وقتی راه افتاده بودی  به در ورودی میزدی و د د میگفتی .یادمه توپ رو برعکس میگفتی پوت ,حدود هیجده ماهگی به دستمال میگفتی دسال ,به بفرمایید میگفتی بسرسی,به ممنون میگفتی ممنو,به افتاد میگفتی اتاد,و به گوشی تلفن میگفتی گوش ودر حدود دو سالگی تقریبا خوب حرف میزدی و همه متوجه حرفات میشدند.این اواخر به اپارتمان میگفتی ارتپان و به معلم میگفتی ملعم یک روز که رفته بودیم خونه خاله فریده رفتی توی اتاق دختر خاله و بعد اومدی پیش من و گفتی مامان ببین ا پار تمان و دوباره گفتی مامان ببین معلم (ممنون دختر خاله جون که به دینا خانمم تلفظ صحیح رو یاد دادی) بعضی وقتها هم  به بنفش می گفتی بمفش .حالا که ماشاالله قربونت بشم قران و شعر حفظ میکنی وکلی سوال می پرسی .از خدای مهربون می خوام همیشه کلامت شیرین و شیوا باشه  همیشه صادق و راستگو باشی و با حرفات دل کسی رو نشکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)