دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دینا مهربون بابا

پایان خوش تابستان

1390/9/28 10:13
نویسنده : مامان لیلا
808 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر شهریور عمو حسن با خانواده اومده بودند مشهد و توی این مدت هر روز یک برنامه ای برای دید و بازدید داشتیم یک روز ظهر پارک وکیل آباد ,یک شب استخر آفتاب و بعد دسته جمعی پیتزا (دینا جون, بار اولی بود که می رفتی استخر خیلی ذوق کرده بودی و اصلا از آب نمی ترسیدی قربون دختر شجاعم بشم) و چند شب توی پارک ملت بودیم .یک شب مهمان عمه جون مهری و یک شب هم عمه جون فاطمه و یک شب هم مهمون عمو حسن به مناسبت تولد زهرا جون و روز آخر هم ظهر با دستپخت واقعا خوشمزه سودابه جون (خانم عمو) دور هم آش رشته خوردیم و چون این دوره همیا خیلی خوش گذشته بود قرار گذاشتند هفته بعدش به مناسبت سالگرد ازدواج عروس عموی بابایی که ترک هستند کوفته تبریزی بزارن و جای عمو و خونوادشون رو هم خالی کنند. البته اونهم کوفته تبریزی خیلی خوشمزه ای شده بود . دست همه درد نکنه و جای عمو حسن و خونوادشون هم خالی بود فقط شب خیلی سردی بود امسال سرما زودتر از همیشه به مشهد رسیده بود. با این خاطرات خوش تابستان امسال رو هم گذروندیم توی این مدت دینا جون هم با بچه های فامیل خیلی بازی کرد و تجربه های زیادی کسب کرد . قدر این جمعهای صمیمی  و لحظه های باهم بودن رو باید دونست.

حسام و امیرحسین (پسر عمه جونا) ,دینا جون ,زهرا و حورا (دختر عمو جونا)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان الینا
28 آذر 90 12:20
وای چه دختر ناز وخوش تیپی خدابراتون نگهش داره


لطف دارین.
مامان طهورا
29 آذر 90 9:03
آخی...
یادش به خیر.من اون وقتی که تست بارداریم مثبت شد، بابای طهورا ازاین قورقوری بزرگا برام خرید...
جمع صمیمانه تون همیشه برقرار باد...


شاد بودن مادر در دوران بارداری مسئله مهمیه.دست آقای پدر درد نکنه که خوشحالیشونو به شما منتقل کردند .از یادش به خیرتون مشخصه.