خادم کوچولوی امام رضا علیه السلام

نور چشم مامان,دختر مهربونو با احساسم,پاییز 86 برای مامان فراموش نشدنیه.همزمان با اینکه متوجه شدم دارم مامان میشم,از طرف حرم امام رضا علیه السلام هم با مامانی تماس گرفتند و به خدمت افتخاری دعوت شدم که این سعادت رو از قدم خیر و وجود دختر عزیزم میدونم تا حدود هفته سی و دو بارداری هفته ای یکبار از صبح تا عصر با هم توفیق خدمت به زائران اقا رو داشتیم.امام رضا علیه السلام به خاطر وجود پاک و نازنینت این افتخار رو نصیبمون کرد و شما هم خادم کوچولوی رضوی شدی .بعد از هفته سی و دو حدود شش ماهمرخصی زایمان اومدم و بعد دوباره با همراهی صمیمانه بابایی مهربون و کمکهای مامان جی (مامان بابایی) و اقاجان و مادرجان(بابا ومامان مامانی) عمه جونا و خاله جونا برای مدت یکسال دیگه توفیق خدمت داشتم و توی این مدت شما یک هفته خونه مامان جی و یک هفته خونه اقاجان بودی. اجر همشون با امام رضا انشاالله امام رضا ثواب خادمی خودشو به همشون عطا کنه.نزدیک تولد امام رضا علیه السلام که حدود یکسال و سه ماهت بود و خیلی هم شیطون شده بودی عقیقت کردیم و این کار رو به یکی از خادمها که موسسه خیریه داشتن سپردیم.قند عسلم قربانی کردن گوسفند برای حفظ سلامتی فرزند و دادن گوشت ان به نیازمندان یکی از کارهای خوب دین ما است که عقیقه گفته میشه.انشاالله که همیشه سالم و دوستار اهل بیت علیه السلام باشی.