دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دینا مهربون بابا

خوش قولی

1391/1/29 7:27
نویسنده : مامان لیلا
1,425 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه این هفته بابایی برای انجام کاری مرخصی گرفت و نزدیکای ظهر تماس گرفت اماده شیم برای ناهار بریم بیرون تا به قولش عمل کنه. اینم یکی دیگه از مثبتهای همسری و بابایی شما که به دفتر زندگی مشترکمون اضافه شد . توی پستای قبلی برات نوشته بودم که اخر اسفند سالگرد ازدواجمون با شب چهارشنبه سوری یکی شده بود و نشد مهمون بابایی بشیم و حالا توی این فرصت مناسب که بابایی هم خونه بود رفتیم یکی از رستورانهای شاندیز و ظهرمون رو به مناسبت سالگرد ازدواجمون اونجا گذروندیم و گفتیم پیوندمان مبارک.راه شاندیز از انتهای بلوار وکیل اباد میگذره جایی که هم خونه دنیایی و هم خونه ابدی بابابزرگه مامانیه(بابایی مادرجان) .برای همین اول یک سری رفتیم اونجا پیش بابابزرگ ,روی مزارش شعری که همیشه برامون می خوند رو نوشتن خداوند جهان داناست ... خدا بیامرز مرد قوی و دوست داشتنی بود که در سن صد سالگی فوت کرد دو سال اخر عمرش که من و بابایی نامزد کرده بودیم هر وقت میرفتیم دیدنش منو نصیحت میکرد و میشد طرفدار همسری .برای همین بابایی رفتن خونه بابابزرگ رو خیلی دوست داشت. یادش بخیر و یاد درخت توت و شاتوتش که سهم همه رو نگه میداشت و درخت انگورش که خیلی شیرین بود و نهال گردو که این اواخر بالاخره گردو داد. روحش شاد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)