یلدا
شب چله امسال قسمت شد خونه آقاجان باشیم .وقتی رسیدیم خاله ثریا هم اومده بودند و یک ساعت بعد شیما وآقا رامین (داماد خاله ثریا) با یک کیک تولد اومدند آخه شب یلدا تولد خاله ثریاست و خاله جون سورپرایز شدخاله جون تولدت مبارکبا یک لحاف قدیمی مادرجان که روی میزای مبلا انداختیم یک کرسی درست کردیم و بساط شب چله رو روش چیدیم و دورش نشستیم آقاجان و مادرجان خیلی خوشحال شدند جای دایی جون و خانواده و بقیی خاله جونا خالی بود ,ما شب رو با بابا حمید خونه آقاجان موندیم و صبح به در خواست دینا جون اول رفتیم خواجه ربیع پیش باباجی (بابای بابایی) و بعد از اونجا رفتیم خونه مامانجی که برای ظهر دعوت کرده بودند عمه جونا هم بودند و جای عمو جون و خانم عمو و دختر عموها خالی بود و دینا جون هم تاشب با پسر عمه جونا بازی کرد و ما شب به خونه برگشتیم امسال شب یلدامون واقعا طولانی شد بیش از بیست و چهار ساعت خونه نبودیم.
خانمی توی مهد هم مراسم شب یلدا داشتند و یک شعر قشنگ هم بهشون یاد داده بودند که برای همه می خوند و یک کاردستی برای شب یلدا هم بهشون دادند که برای یادگاری عکسشو میزارم .
بلندترین شب کدومه؟ شبی که به یاد می مونه
شبی قشنگ و زیبا شب بلند یلدا
در این شب سرد و قشنگ با میوه های رنگارنگ
سیب و خیار و هندونه مزش به یادم می مونه
با یک سبد گل بزرگ می ریم خونه مادربزرگ
همه می شینیم دور هم همه دلامون مثل هم
مادربزرگ خوبم قصه می گه یه عالم
قصه ای خوب و زیبا از شب سرد یلدا (2)