سفر
قبل از ماه رمضان رفته بودیم سفر چند روزی مهمان عمو حسن و چند روزی هم شمال ویلایی در دهکده نمک آبرود که عمو گرفته بودند . هوای خوب کوههای سبز و انبوه سکوت و ارامش دهکده تفاوتهایی بود که توی این چند روز تجربه کردیم صبحها برخلاف اینجا به جای سرو صدای اتومبیلهایی که یکی یکی از پارکینگها میان بیرون و یا صدای بوق ماشین ها و سرویس مدرسه بچه های همسایه ها توی سکوت مطلق دهکده با صدای زنگوله چند تا گاو بیدار می شدیم که میرفتن به چرا . دینا هم همراه زهرا و حورا و حسام حسابی بهش خوش گذشت و تا می تونست بازی کرد و چند روزی زندگی بدون شبکه پویا رو تجربه کرد ومتوجه شد که بدون پویا هم میشه زندگی کرد. کنار دریا هم رفت و تنی به آب هم زد . ته قلیان سنتی ا ونجا بود که عکس پادشاه قجری روش بود دینا جون از من پرسید مامان این عکس کیه ؟ من هم بهش گفتم فکر کنم آقا محمد خان قاجار . دینا هم گفت : فکر کنم اینجا خونشونه چون عکسش روی قوری هم هست.
کمی در حال استراحت
بعد از آب تنی در حال خشک شدن
و امان از پشه ها ( جای نیش پشه و ورم زیر چشم)