عزاداریهاتون قبول

ماه محرم و صفر امسال تونستیم توی چند عزاداری شرکت کنیم گاهی با همسایه ها و گاهی با فامیل که روضه داشتند بعضی وقتها دینا جون دوست نداشت همراه من بیاد و بعضی جاها که می اومد به من میگفت مامان گریه نکنیا . من فقط سعی کردم تا اونجایی که اقتضای سنشه ماجرای کربلا  رو براش بگم که از همه بیشتر ماجرای اب اوردن حضرت ابوالفضل علیه السلام رو دوست داشت و البته با حضرت علی اصغر علیه السلام و حضرت رقیه علیه السلام هم تا حدودی اشنا شد. روز اخر روضه های مامانجی هم قربونش برم خیلی کمک کرد .موقع چای دادن قند می داد و موقع روضه دستمال کاغذی .ماشاالله دخترم بزرگ شده. اخر ماه صفر عمو حسن به همراه خانواده و پروین خانم و سمیرا خانم و پویا جون(نوه اقای طبسی) که از فامیلای بابایی هستند برای شهادت امام رضا به مشهد اومده بودند و یک روز هم مهمان ما بودند انشاالله که عزاداریها و زیارتشون قبول باشه اومدنشون خوب و رفتنشون دلگیر کننده بود روز اخر روضه های مامانجی جای همشون خالی بود دینا هم با دختر عموهاش خیلی بهش خوش گذشت.

                                دینا-حورا-حسام- پویا