دوستان جدید و قدیم
اولین شنبه بعد از ماه صفر به جشن تولد دعوت شدیم. تولد زهرا بهشتی یکی از دوستای دینا جون که توی پارک خونه قبلی با هم دوست شده بودند. اماده شدیم و با هم رفتیم جشن تولد , الناز جون هم اومده بود. دینا جون توی پارک با زهرا و الناز و چند تا دوست دیگه بازی می کردند هنوز هم یادشون میکنه و گاهی دلش تنگ میشه جشن تولد خوبی بود . راستی شقایق و مهدی و مریم کوچولو که اون موقع توی کالسکه بود وحالا خودش راه می رفت هم اومده بودند. دینا جونم خیلی خوشحال شده بود البته ما ,مامانا هم بی نصیب نموندیم و کلی حرفای تازه برای گفتن داشتیم.
اینجا توی خونه جدید دینا جون یک دوست خوب داره که توی پستای قبلی راجع به نیلوفر جون و اشنا شدنمون نوشتم . بعضی وقتها دینا میره پایین و گاهی هم نیلوفر میاد بالا و با هم بازی میکنند نیلوفر دخمل با نمک و مودبیه .دینا جون یک دوست جدید دیگه هم داره که نوه خانم ولی زاده همسایه طبقه بالاست , غزل جون هفته ای یک بار میاد خونه مامانیش .دخمل نانازیه فقط یک کوچولو خجالتیه که کم کم یخش اب میشه.چند وقتیه که همراه میترا خانم(مامان نیلوفر جون) و خانم ولی زاده میریم سالن ورزشی که گاهی بچه ها هم همراهمون میان, اونجا هم دینا جون یکی دو تا دوست پیدا کرده . وقتی میریم سالن ورزشی دینا هم ورزش میکنه و سر حال میشه و عصرای زمستونشو میگذرونه.
دینا-الناز-زهرا
دینا و نیلوفر
دینا و غزل