دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

دینا مهربون بابا

نوروز 91 مبارک

دختر عزیزم سال 90 گذشت و سال 91 اغاز شد عیدت مبارک و مثل همیشه بهترینها رو برای دختر عزیزم دینا جون و همسری مهربان ارزو میکنم و به همه دوستای وبلاگی هم تبریک میگم انشاالله سالی خوب همراه با سلامتی و موفقیت برای همه باشه. این یک ماه خیلی زود گذشت سعی می کنم مطالبشو توی یکی دو پست بعدی بزارم.
16 فروردين 1391

شرکت در انتخابات

روز جمعه با اینکه کارهای نهایی خونه تکونی مونده بود و قرار بود با کمک همسری تمام بشه تصمیم گرفتیم در انتخابات شرکت کنیم به دینا جونم گفتیم حاضر شیم بریم رای بدیم دخملی گفت من به دایی علی رای میدم !قند عسل معنی رای دادنو میدونست تعجب کردیم گفتیم چرا ؟خانمی گفتند چون دایی علی برام بستنی میخره , مگه ما نمیخریم؟ بعد هم شناسنامه هامونو توی کیفش گذاشت و رفتیم و ما هم رای دادیم البته, نفس مامان رای ها رو توی صندوق انداخت و بابایی هم با شکلات کاکائویی که از قبل تدارک دیده بود کاری کرد که شیرینی این حضور رو واقعا احساس کنه. با جمع بودن همیشه پیروزیه اینکه همه در کنار هم باشند هرکس با رای و عقیده و نظر خودش موفقیت بزرگیه که ما ایرانیها بهش رسیدیم و ب...
14 اسفند 1390

شرکت در انتخابات

روز جمعه با اینکه کارهای نهایی خونه تکونی مونده بود و قرار بود با کمک همسری تمام بشه تصمیم گرفتیم در انتخابات شرکت کنیم به دینا جونم گفتیم حاضر شیم بریم رای بدیم دخملی گفت من به دایی علی رای میدم !قند عسل معنی رای دادنو میدونست تعجب کردیم گفتیم چرا ؟خانمی گفتند چون دایی علی برام بستنی میخره , مگه ما نمیخریم؟ بعد هم شناسنامه هامونو توی کیفش گذاشت و رفتیم و ما هم رای دادیم البته, نفس مامان رای ها رو توی صندوق انداخت و بابایی هم با شکلات کاکائویی که از قبل تدارک دیده بود کاری کرد که شیرینی این حضور رو واقعا احساس کنه. با جمع بودن همیشه پیروزیه اینکه همه در کنار هم باشند هرکس با رای و عقیده و نظر خودش موفقیت بزرگیه که ما ایرانیها بهش رسیدیم و ب...
14 اسفند 1390

همکلاسی بیست سال پیش

امروز همسری از ما خواست تا برای انجام کاری به بانک بریم ما هم بعد از صبحانه شال و کلاه کردیم و رفتیم بانک منتظر نوبتمون بودیم که یک خانمی جلو اومد و خودش معرفی کرد مامانی رو میشناخت ولی من اصلا نه چهره ونه اسمشونو یادم نبود از دوستای همکلاسی حدود بیست سال پیش مدرسه راهنمایی نمونه فرزانگان مشهدبودند (اسم مدرسه رو برای این اوردم تا اگه بین مامانای وبلاگی دوستی ازون موقع ها بود پیدا بشه) بعد از اینکه اسم بعضی از همکلاسیها و دبیرامونو گفتند تازه چهرشونو یادم اومد و کلی خاطرات اون مدرسه و همکلاسیها برامون تازه شد دوران خیلی خوبی بود یادش بخیر بعد از کلی منتظر شدن کار هیچ کدوممون هم انجام نشد چون سیستم قطع شده بود و از هم خداحافظی کردیم ...
2 اسفند 1390

همکلاسی بیست سال پیش

امروز همسری از ما خواست تا برای انجام کاری به بانک بریم ما هم بعد از صبحانه شال و کلاه کردیم و رفتیم بانک منتظر نوبتمون بودیم که یک خانمی جلو اومد و خودش معرفی کرد مامانی رو میشناخت ولی من اصلا نه چهره ونه اسمشونو یادم نبود از دوستای همکلاسی حدود بیست سال پیش مدرسه راهنمایی نمونه فرزانگان مشهد بودند (اسم مدرسه رو برای این اوردم تا اگه بین مامانای وبلاگی دوستی ازون موقع ها بود پیدا بشه) بعد از اینکه اسم بعضی از همکلاسیها و دبیرامونو گفتند تازه چهرشونو یادم اومد و کلی خاطرات اون مدرسه و همکلاسیها برامون تازه شد دوران خیلی خوبی بود یادش بخیر بعد از کلی منتظر شدن کار هیچ کدوممون هم انجام نشد چون سیستم قطع شده بود و از هم خداحافظی ک...
1 اسفند 1390

نقاش کوچولو

دینا جون هم مثل همه بچه های دیگه نقاشی رو دوست داره و سبک های مختلفی رو امتحان کرده از حدود سه سالگی تصمیم گرفتیم نقاشیهاشو برای یادگاری جمع اوری و ثبت کنیم که عکساشو میزارم.دینا جون نقاشی یک هنره و هر هنری در جای خودش مهم و محترمه .مامانی ارزو داره علاقه هات در مسیر درستش قرار بگیره و روز به روز شکوفاتر بشه. تو میتونی هر هدفی در زندگی داری بهش برسی و در کنارش نقاش هم باشی یک مادر نمونه نقاش یا یک معلم نقاش یا استاد نقاش یا حتی یک دانشمند هسته ای نقاش فکر کنم هدف نسل چهارم و پنجم دیگه دکتر و مهندس نباشه و هدفهای بزرگتری مثل دانشمند هسته ای یا فضانورد یا علوم جدیدی باشه که مامانی ازون بی خبره به هر حال ان چیزی که مهمه رسیدن به هدفیه که داری...
30 بهمن 1390

نقاش کوچولو

دینا جون هم مثل همه بچه های دیگه نقاشی رو دوست داره و سبک های مختلفی رو امتحان کرده از حدود سه سالگی تصمیم گرفتیم نقاشیهاشو برای یادگاری جمع اوری و ثبت کنیم که عکساشو میزارم.دینا جون نقاشی یک هنره و هر هنری در جای خودش مهم و محترمه .مامانی ارزو داره علاقه هات در مسیر درستش قرار بگیره و روز به روز شکوفاتر بشه. تو میتونی هر هدفی در زندگی داری بهش برسی و در کنارش نقاش هم باشی یک مادر نمونه نقاش یا یک معلم نقاش یا استاد نقاش یا حتی یک دانشمند هسته ای نقاش فکر کنم هدف نسل چهارم و پنجم دیگه دکتر و مهندس نباشه و هدفهای بزرگتری مثل دانشمند هسته ای یا فضانورد یا علوم جدیدی باشه که مامانی ازون بی خبره به هر حال ان چیزی که مهمه رسیدن به هدفیه که داری...
30 بهمن 1390

دوستان جدید و قدیم

اولین شنبه بعد از ماه صفر به جشن تولد دعوت شدیم. تولد زهرا بهشتی یکی از دوستای دینا جون که توی پارک خونه قبلی با هم دوست شده بودند. اماده شدیم و با هم رفتیم جشن تولد , الناز جون هم اومده بود. دینا جون توی پارک با زهرا و الناز و چند تا دوست دیگه بازی می کردند هنوز هم یادشون میکنه و گاهی دلش تنگ میشه جشن تولد خوبی بود . راستی شقایق و مهدی و مریم کوچولو که اون موقع توی کالسکه بود وحالا خودش راه می رفت هم اومده بودند. دینا جونم خیلی خوشحال شده بود البته ما ,مامانا هم بی نصیب نموندیم و کلی حرفای تازه برای گف تن داشتیم. اینجا توی خونه جدید دینا جون یک دوست خوب داره که توی پستای قبلی راجع به نیلوفر جون و اشنا شدنمون نوشتم . بعضی وقت...
24 بهمن 1390

دوستان جدید و قدیم

اولین شنبه بعد از ماه صفر به جشن تولد دعوت شدیم. تولد زهرا بهشتی یکی از دوستای دینا جون که توی پارک خونه قبلی با هم دوست شده بودند. اماده شدیم و با هم رفتیم جشن تولد , الناز جون هم اومده بود.دینا جون توی پارک با زهرا و الناز و چند تا دوست دیگه بازی می کردند هنوز هم یادشون میکنه و گاهی دلش تنگ میشه جشن تولد خوبی بود . راستی شقایق و مهدی و مریم کوچولو که اون موقع توی کالسکه بود وحالا خودش راه می رفت هم اومده بودند. دینا جونم خیلی خوشحال شده بود البته ما ,مامانا هم بی نصیب نموندیم و کلی حرفای تازه برای گف تن داشتیم. اینجا توی خونه جدید دینا جون یک دوست خوب داره که توی پستای قبلی راجع به نیلوفر جون و اشنا شدنمون نوشتم . بعضی وقتها دی...
24 بهمن 1390